کد مطلب:223743 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

اوضاع آن عصر
اوضاع آن عصر هم نیازمند چنین دعوتی بود و محیط احتیاج بیك پیشوائی داشت كه هرج و مرج و قتل و غارت را خاتمه دهد و بساط نوینی را سیاست بگسترد.

كوفه اكثریت آنها شیعه و علویین بود كه توفیق خوبی حاصل كردند.



[ صفحه 167]



بصره و اطراف آن بیشتر عثمانی بودند قدری از قبول این دعوت خودداری كردند.

جزایر و سواحل شط فرات مسلمانانی بودند كه اخلاق نصارا را داشته و با شرایط تسهیل زندگی قبول می كردند.

شام اكثریت با بنی امیه و آل ابوسفیان و آل زیاد و آل مروان بود و دشمن سرسخت علویین و عباسیین بودند و رقیب خود را فرصت نمی دادند. ولی چون مردمانی جاهل بمعارف اسلام بودند و این حزب مؤتلف از راه علم وارد شد ناچار بقبول گردید.

مكه اهل مكه بیشتر پیرو ابوبكر و عمر و عدالت در خلافت را می خواستند - هر كس تابع شیخین بود آنها تمكین می كردند.

مدینه مردم مدینه بیشتر از اصحاب و تابع اهل بیت و از امامیه بودند و رغما لانف بنی امیه قهرا تن بحكومت بنی عباس می دادند.

خراسان خراسان كه بمنزله روح ایران امروز در آن عصر بود مردمی ساده لوح - زودباور سلیم الصدر - شجاع - قهرمان و جنگجو داشت و از خود نظری خاص نداشتند هر كس پرچمی بلند می كرد كه علیه امویین بود با او همراه بودند.

بنی عباس با این مراتب در شهرها و ولایات و كشورهای مختلف شروع بدعوت كردند هیچ كجا را مناسب تر از نظر موقعیت مانند خراسان ندیدند مردم خراسان در عین حال كه دهقان و بازرگان بودند مردمی سیاستمدار و خوش فهم بودند دعوت بنی عباس را قبول و استقبال كردند.

در این بین محمد بن علی فوت شد و ابراهیم فرزند او ریاست این جمعیت را بعهده گرفت و نامه ای بمشایخ خراسان نوشت و نماینده ای فرستاد.

در آن عصر ابومسلم خراسانی از مردمان شریف و معتمدین و پیشوایان محبوب و شجاع بود. نماینده ی ابراهیم نزد او آمد دعوت بصورت ظاهر دعوت مشترك و هدف دعوت بآل محمد صلی الله علیه وآله وسلم بود بدون آنكه معین كنند برای بنی عباس یا علویین است حرف دعوت بسوی اهل بیت اطهار بود.

ابومسلم كه قهرمانی جنگجو و سیاستمداری مقتدر و جانب دار عباسییین بود متمایل بعباسیین شد و دعوت را قبول كرد.



[ صفحه 168]



متن نامه ابراهیم بابومسلم خراسانی برای دعوت باهل بیت

اما بعد انك رجل منا اهل البیت احفظ وصیتی انظر هذ الحی فی الیمن فالزمهم و اسكن بین اظهر هم فان الله لا یتم هذا الامر الابهم و انهم ربیعة فی امرهم و اما مضر فانهم العدو القریب الدار و اقتل من شككت فیه و ان استطعت لاتدع بخراسان من یتكلم بالعربیة فافعل و ایما غلام بلغ خمسة اشبار تتهمه فاقتله.

ترجمه: «ای ابومسلم خراسانی تو از اهل بیت هستی وصیت مرا بپذیر و عمل كن نگاهی بزنده دلان یمن كن و آنها را در نظر بگیر بدرستی كه خداوند این امر (خروج) را تمام نمی فرماید مگر بكمك آنها و آنها قبیله ربیعه هستند.

اما قبیله مضر دشمنان نزدیك می باشند هر كس را بدان مشكوك شدی بكش و در خراسان آنها را كه استطاعت و توانائی سخن گفتن بعربی دارند بحال خود وامگذار و آنها كه بیش از پنج وجب قامت دارند همه را بقتل برسان».

ابومسلم با آن سفاكی كه داشت این وصیت را حفظ كرد و بكاربست و هر كس متهم می شد او را می كشت و هر كس را می خواستند بكشند متهم می كردند و این درس از معاویه بود كه ضمن آن نامه بزیاد نوشت [1] بنی عباس هم از آنها تقلید كردند و ابومسلم بمنزله زیاد ولی در خراسان بود و بقدری اسراف در قتل كرد كه مورخین عرب نوشته اند قریب ششصد هزار نفر را كشت - و این كشتار را بوصیت ابراهیم بر خود واجب می دانست زیرا او را امام وقت شناخته بود. [2] .


[1] كتاب سيدالشهداء ص ج 1.

[2] عصر المأمون ص 85 ج 1.